هر کاری بکنی، بر می گردد. باب ظلم کتاب کافی را ببینید، می گوید یک دانه ظلم کوچک. ظلم یعنی چه؟
بعضی شغل ها در آن واحد سی تا کار قبول می کند. هر وقت هم می روی، وقت ندارد. می گویی امروز قول داده بودی، می گوید دیگر چه کار کنم؟! یک کار را بگیر، خوب انجام بده، برو کار بعدی.
بابا قطعه را قرار بود تعمیر کنی، قرار بود قطعه ی دسته اول بگذاری یا دسته دوم؟ چرا نگفتی به او؟ این حرام نیست؟ برای پولش زحمت کشیده. می رود خانه یخچال را یک بار تعمیر می کنی، دوباره خراب می شود. دوبار تعمیر می کنی، سه باره خراب می شود. خب مرد مؤمن، این که به اندازه ی یک یخچال سالم به تو پول داد.
این ظلم کرد، من پول نداشتم ، رفتم قرض کردم ، این آقا یک قطعه ی قلابی انداخته بر ماشین من. می دانید چقدر خسارت ما داریم به هم دیگر می زنیم به خاطر این تقلب ها؟ یک دفعه لاستیک ماشینش منفجر می شود، لاستیک تقلبی داده به او. و امثال این ها. خیلی از ماها حقوق بلد نیستیم. نمی رویم شکایت کنیم. می گذاریم به آن دنیا. ولی خدا به آن دنیا نمی گذارد. خدا می گوید اگر اینجوری بروی جلو، گرفتاری ها می آید. هی پول جمع می کند، یک دفعه یک سوراخ در زندگی درست می شود.
می دانید یک سرطان (خدا از همه دور کند این ها را، این بلا سر هیچ خانواده ای نیاید)، ولی این سنت خداست، نمی توانیم کاری بکنیم. هی زحمت می کشد، یک دفعه خدا نکند یک مریضی می آید. نمی خواهم بگویم هرکسی سرطان گرفت در اثر گناه است، نه. ولی در روایت دارد اگر گرفتار شدی، به خودت نگاه کن، ببین چرا این ها دارد می آید؟